کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش اندر میکده چون و چه زیبا زدند
    گردش از جاروب زلف و طره ی حورا زدند
    ساقیان دست طرب در گردن مینا زدند
    خاک آدم را نم از سرچشمه ی صهبا زدند

    *****
    بر سر شوریده تاج «علم الأسما» زدند
    دین و دل دیوانه را اعتاب «عرش الله» زدند

    *****
    مطربان را نغمه ی جان بخش زیر و بم گرفت
    عاشقان را ناله ی دلسوز در عالم گرفت
    مجلس روحانیان را ذوق می در دم گرفت
    .....[دل برگ!] ساقی چون ز گردش نم گرفت

    *****
    اول این جام شراب فقیه امام! گرفت
    می پرستان را به نوشانوش پس آوا زدند

    *****
    هر یکی زین عاشقان مستانه جام می به دست
    گه ز روی جام گاه از بوی جانان گشته مست
    بانگ نوشانوش ساقی ناله های می پرست
    پرده زاهد درید و چشم نامحرم ببست

    *****
    سرخوش و بیهش به یاد شاهد روز «ألست»
    شیشه ی «لا» را ز دل بر ساغر «الا» زدند

    *****
    آن یکی از «أرنی» مخمور و مست جام دوست
    و آن دگر از «لن ترانی» کشته ی پیغام دوست
    یک درون از «اصطفا آدم» پر از انعام دوست
    یک سر از «وجهت وجهی» پر ز عشق نام دوست

    *****
    هر یکی را رمز و غمزی کرده بی آرام دوست
    ای بسا در قعر این دریا که دست و پا زدند

    *****
    پای بند جان و دل شد طره ی سودای عشق
    آتش اندر جان و دل زد آفت غوغای عشق
    کشور تاب و توان ویران ز استیلای عشق
    عاشق و دیوانه و سرگشته در سودای عشق

    *****
    گشته از تیغ محبت غرقه در دریای عشق
    خیمه در بالای صحرای «فنا فی الله» زدند

    *****
    چون سر آمد هر یکی را دولت شاهنشهی
    شد پریشان هر سری را افسر و فر و بهی
    گشت خالی مسند مولایی و تخت و شهی
    جان جانان دل به دلبر آشنا شد وانگهی

    *****
    دست غیب آمد برون زد! قرعه ی خل اللهی
    سکه ی شاهی به نام شاه عبید الله زدند

    *****
    غیث دین، غوث مریدان، پیر من، قطب امم
    دست رحمت، پشت دین، چشم حیا، جسم کرم
    از شرافت عاشقان کوی او صید حرم
    آن که بر خاک درش اسکندر و دارا و جم

    *****
    حلقه سان پشت نیاز خویشتن کردند خم
    هر یکی از جان و دل فریاد یا مولا زدند

    *****
    باده نوش شوق بر سیمای ناهیدش رقم
    خرقه پوش ذوق تا بالای خورشید علم
    با همه بی چارگی ابر کرم بحر امم
    اوست کآیند آستانش محترم نامحترم

    *****
    بی نوا، سلطان، گدا، خاقان، مسکین، محتشم
    پشت پا از جان و دل بر حشمت دنیا زدند

    *****
    آشنای کوی جانان بلبل گلزار حق
    عاشقان نام خدا گنجینه ی اسرار حق
    قبله گاه هر دل و آیینه ی دیدار حق
    سرخوش از جام تجلی، مظهر انوار حق

    *****
    مست و مخمور از خمار خمره ی دیدار حق
    گوئیا در سینه ی وی آتش سینا زدند

    *****
    آفرین بر خامه ی صورت کش جان آفرین
    کاین چنین زیبا نگاری آفرید از ماء و طین
    بلبل خوش نغمه ی گلزار شرع یا و سین
    قامتش در جویبار دیده سرو راستین

    *****
    طلعتش در گلشن دل دلربا و نازنین
    آفتابی را مگر بر شاخه ی طوبا زدند

    *****
    آستانش قبله ی دل، اهل دل را رهنما
    خاندانش کعبه ی جان، آل آدم را پنا
    خانقایش کهف عالم مرتجا و ملتجا
    خاک پای اوست در چشم وفایی توتیا

    *****
    آری آری چون «وفایی» زین سبب شاه و گدا
    بوسه بر آن آستان آسمان فرسا زدند

    *****
    ای شه تخت ولایت من نه مهمان توام
    ز آشنایان سگ درگاه و ایوان توام
    بت پرستم، هر چه هستم، دست و دامان توام
    گر چه کافر بوده ام از نو مسلمان توام

    *****
    بر «وفایی» رحمتی، قربان دربان توام
    همتی کن نفس و شیطان ره تقوی زدند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha