کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خور بسر ما گفت امروز کنم درک حمل
    گفت رو درک حمل کن نکنم ترک عمل
    گفت هرساله بنوروز زدم خیمه بگل
    گفت در خیمه نه اکنون عوض گل منقل
    گفت رو گرم ببر لشکر سرما کامروز
    حمل از نامیه جیش از تو برد این که وتل
    گفت از یخ بود آنسان سپهم جوش پوش
    که زچنگ اسدش هم نرسد هیچ خلل
    راستی ایزد داناست کز آثار پدید
    حالها کار بهار است زسرما مختل
    نیکتر آنکه بپاس روش عهد قدیم
    مجلسی سازیم امروز بصد گونه حلل
    از نی و بربط و طنبور و دف و تار و رباب
    از می و مطرب و رامشگر و تشبیب و غزل
    هفت سین هم چو ز سرما ندهد دست امسال
    به که آید همه برسین یکی ساده بدل
    بغل و جیب چو آکنده نباشد زسمن
    ما بگیریم سمن سا بدنی را ببغل
    سنبل ار نیست چه غم چنگ زنیمش در زلف
    که بود سنبل از او درشکن رشک خجل
    تا تو با ساده و باده سپری یکدوسه روز
    فرودین تافته از سرما بازوی حیل
    هان چسان چاره سرما نکند فروردین
    که بود بنده ای از بارگه صدر اجل
    آفتاب فلک هیمنه صدراعظم
    که بخجلت ز حضیض در او اوج زحل

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha