به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اوحدالدین کرمانی

اوحدالدین کرمانیالباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منهاشمارهٔ ۷۰: از جام هوس بادهٔ مستی تا کی

2080عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

از جام هوس بادهٔ مستی تا کی
ای نیست شونده لاف هستی تا کی
وای غرقهٔ بحر غفلت ار ابر نئی
تر دامنی و هوا پرستی تا کی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۶۹: با دل گفتم درآی از خواب تمام 2شمارهٔ ۷۰: از جام هوس بادهٔ مستی تا کی 3شمارهٔ ۷۱: ای دل اگرت زنفس معزول کنند 4شمارهٔ ۷۲: زین سان که تو را بی خودی و بی خبری ...5شمارهٔ ۷۳: ای دل زامل به مال مایل تا کی 6شمارهٔ ۷۴: ای کاش بدانمی که من کیستمی 7شمارهٔ ۷۵: عمر تو بهار تازه را می ماند 8شمارهٔ ۷۶: سیرم زحیات محنت آکندهٔ خویش 9شمارهٔ ۷۷: دل سوختگان از تو سگالند مکن 10شمارهٔ ۷۸: چشم فلک از ظلم تو بگریست مکن 11شمارهٔ ۷۹: در هر دلکی از تو نهیبی است مکن 12شمارهٔ ۸۰: جانا سخنان خصم در گوش مکن 13شمارهٔ ۸۱: یک قطره زآب دیدهٔ مظلومی 14شمارهٔ ۸۲: تا چند ازین خلق خدا آزردن 15شمارهٔ ۸۳: امروز که در جوی حیات آبی هست 16شمارهٔ ۸۴: ظالم چو کباب از دل درویش خورد 17شمارهٔ ۸۵: ظلم آب زرخ، زور ز بازو بُبَرد 18شمارهٔ ۸۶: بیگانگی ات چو با دل خویش آید 19شمارهٔ ۸۷: هر کاو درمی به خون دل جمع آرد 20شمارهٔ ۸۸: آنجا که بود عالم و ظالم سردار 21شمارهٔ ۸۹: هان تا تو چو ظالمان ستمها نکنی 22شمارهٔ ۹۰: شاها چو به محشر اندر آرند تو را 23شمارهٔ ۹۱: چون مظلومی کند به یارب کاری 24شمارهٔ ۹۲: هر شه که زعدل شد شعار و شانش 25شمارهٔ ۹۳: آزار چو باز و آز چون بط منمای 26شمارهٔ ۹۴: نزدیک کسی که عاقل و هشیار است 27شمارهٔ ۹۵: دل را غم تو سوخته جان خواهد کرد 28شمارهٔ ۹۶: طاووس جمال تو چو پرواز کند 29شمارهٔ ۹۷: گر بد بازد حریف گو بد می باز 30شمارهٔ ۹۸: بس خون جگر که مرد را خورده شود 31شمارهٔ ۹۹: بی جرم درین جهان توان زیست بگو 32شمارهٔ ۱۰۰: تشویش دل خستهٔ ما از تو در است 33شمارهٔ ۱۰۱: زلف سیهت که مشک را زو گله هاست 34شمارهٔ ۱۰۲: ای از غم دلبری که بیدادم ازوست 35شمارهٔ ۱۰۳: سیلاب محن رونق عمرم همه برد 36شمارهٔ ۱۰۴: در دل زغم زمانه باری دارم 37شمارهٔ ۱۰۵: آخر زمنت یاد منت هست بپرس 38شمارهٔ ۱۰۶: خوبان همه دل برند لیکن دین نه 39شمارهٔ ۱۰۷: وا می شنوم زگفت از هر جا من 40شمارهٔ ۱۰۸: با شهوت و طبع نور دل نفزاید 41شمارهٔ ۱۰۹: عشق از چه سبب بی خبران را باشد 42شمارهٔ ۱۱۰: اندر ره عشق هر که دارد گذری 43شمارهٔ ۱۱۱: در درد اگر تو از دوا محرومی 44شمارهٔ ۱۱۲: چون وسوسه ای تو را بگیرد دامن 45شمارهٔ ۱۱۳: هر صاحب دل که او نه صاحب نظر است 46شمارهٔ ۱۱۴: در تو که بدیدهٔ صفا می نگریم 47شمارهٔ ۱۱۵: چون آتش شهوت آبرویت را برد

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ