قطعه ای را که اوستاد عراق
در تقاضای بره فرماید
قطعه ای آن چنان که با دل و جان
کار سوهان واره فرماید
نه همین دودمان آدم را
قطع عیش و مسره فرماید
بل که قطع حیات عالم را
کره بعد کره فرماید
توپ عباس شاه را ماند
که به کیهان مضره فرماید
خاصه وقتی که بانگ جوش و خروش
مره بعد مره فرماید
گر اجازت بود جوابش را
حاضر الوقت ذره فرماید
سزد ار قطعه ای چنین را شاه
صله از سوط و دره فرماید
یا به او آن چه کرده است نقیب
با ادیب معره فرماید
یا دهان جناب شاعر را
مملو از لای و خره فرماید
دره و کوه درد و کاهد
گر به کوه و به دره فرماید