کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
    داستان غم پنهانی من گوش کنید
    قصهٔ بی سر و سامانی من گوش کنید
    گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید

    *****
    شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی
    سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی

    *****
    روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
    ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم
    عقل و دین باخته، دیوانهٔ رویی بودیم
    بستهٔ سلسلهٔ سلسله مویی بودیم

    *****
    کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
    یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

    *****
    نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت
    سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
    این همه مشتری و گرمی بازار نداشت
    یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

    *****
    اول آن کس که خریدار شدش من بودم
    باعث گرمی بازار شدش من بودم

    *****
    عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
    داد رسوایی من شهرت زیبایی او
    بس که دادم همه جا شرح دلارایی او
    شهر پر گشت ز غوغای تماشایی او

    *****
    این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
    کی سر برگ من بی سر و سامان دارد

    *****
    چاره این است و ندارم به از این رای دگر
    که دهم جای دگر دل به دل‌آرای دگر
    چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر
    بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر

    *****
    بعد از این رای من این است و همین خواهد بود
    من بر این هستم و البته چنین خواهدبود

    *****
    پیش او یار نو و یار کهن هر دو یکیست
    حرمت مدعی و حرمت من هر دو یکیست
    قول زاغ و غزل مرغ چمن هر دو یکیست
    نغمهٔ بلبل و غوغای زغن هر دو یکیست

    *****
    این ندانسته که قدر همه یکسان نبود
    زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود

    *****
    چون چنین است پی کار دگر باشم به
    چند روزی پی دلدار دگر باشم به
    عندلیب گل رخسار دگر باشم به
    مرغ خوش نغمهٔ گلزار دگر باشم به

    *****
    نوگلی کو که شوم بلبل دستان سازش
    سازم از تازه جوانان چمن ممتازش

    *****
    آن که بر جانم از او دم به دم آزاری هست
    می‌توان یافت که بر دل ز منش باری هست
    از من و بندگی من اگرش عاری هست
    بفروشد که به هر گوشه خریداری هست

    *****
    به وفاداری من نیست در این شهر کسی
    بنده‌ای همچو مرا هست خریدار بسی

    *****
    مدتی در ره عشق تو دویدیم بس است
    راه صد بادیهٔ درد بریدیم بس است
    قدم از راه طلب باز کشیدیم بس است
    اول و آخر این مرحله دیدیم بس است

    *****
    بعد از این ما و سرکوی دل‌آرای دگر
    با غزالی به غزلخوانی و غوغای دگر

    *****
    تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
    آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود
    وین محبت به صد افسانه و افسون نرود
    چه گمان غلط است این ، برود چون نرود

    *****
    چند کس از تو و یاران تو آزرده شود
    دوزخ از سردی این طایفه افسرده شود

    *****
    ای پسر چند به کام دگرانت بینم
    سرخوش و مست ز جام دگرانت بینم
    مایه عیش مدام دگرانت بینم
    ساقی مجلس عام دگرانت بینم

    *****
    تو چه دانی که شدی یار چه بی باکی چند
    چه هوسها که ندارند هوسناکی چند

    *****
    یار این طایفه خانه برانداز مباش
    از تو حیف است به این طایفه دمساز مباش
    می‌شوی شهره به این فرقه هم‌آواز مباش
    غافل از لعب حریفان دغا باز مباش

    *****
    به که مشغول به این شغل نسازی خود را
    این نه کاری‌ست مبادا که ببازی خود را

    *****
    در کمین تو بسی عیب شماران هستند
    سینه پر درد ز تو کینه گذاران هستند
    داغ بر سینه ز تو سینه فکاران هستند
    غرض اینست که در قصد تو یاران هستند

    *****
    باش مردانه که ناگاه قفایی نخوری
    واقف کشتی خود باش که پایی نخوری

    *****
    گر چه از خاطر وحشی هوس روی تو رفت
    وز دلش آرزوی قامت دلجوی تو رفت
    شد دل‌آزرده و آزرده دل از کوی تو رفت
    با دل پر گله از ناخوشی خوی تو رفت

    *****
    حاش لله که وفای تو فراموش کند
    سخن مصلحت‌آمیز کسان گوش کند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha