کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دریغ از شمسهٔ ایوان عصمت
    که تا جاوید رخ پنهان نموده
    چراغ دودمان نعمت الله
    که شمعش مهر بود و ماه دوده
    صبا کو کز حریم عفت او
    به جای گرد بر وی مشک سوده
    که تابر جای خرمن خرمن مشک
    ز خاکستر ببیند توده توده
    فلک گو خاک بر سر کن که دورش
    ز تارک افسر دولت ربوده
    زمان بر باد ده گو خرمنش را
    که گیتی کشت اقبالش دروده
    یکی آیینه بود از جوهر روح
    ولیک از رنگ سودا نا زدوده
    به قصد او چو سودا خصم جانی
    ز پاسش دیدهٔ حکمت غنوده
    به هر زهری که ره می‌برده سودا
    مزاجش را به آن می‌آزموده
    چو می‌دیده که تیغش کارگر نیست
    به آن شغل اهتمامش می‌فزوده
    به کارش کرده زهری آخر کار
    که جز جان دادنش درمان نبوده
    اگر می‌بست بر خود راه سودا
    در این فتنه کی می‌شد گشوده
    نکرده هیچ کس با دشمن خویش
    چنین بی وجه کار ناستوده
    به هر جا گوش کرده بهر تاریخ
    زمانه این دو مصرع را شنوده:
    چه داده بی سبب سودا به خود راه
    چه بیجا قصد جان خود نموده

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha