کتابخانه دیجیتال



مولانا ناصر بخارایی (علیه رحمه)، شاعری عاشق و عارفی واثق است که در گذار از درازنای قرون و اعصار گذشته، در غبار ناملایمات حوادث دهراز مطمح نظر پارسی زبانان مستور مانده و در ابتلا به سنت گردون حلقه کرده‌ای که در وصف او چون مار افعی است؛ به گناه دانش و فضل در عهد زندگانی نیز زمام مراد نیافته و امروز صدها سال پس از سپردن ودیعت حیات به مادر هستی، هنوز آنگونه که در خور مقام و جایگاه والای عرفانی و ادبی او است، حق وی در زبان و ادبیّات پارسی ادا نگردیده است.

گمان مبر که اگر تیر ناله بگشایم

سنان آه مرا آسمان سپر باشد

طمع به کس نکنم از گدایی ام عار است

سؤال کار گدایان معتبر باشد

ثنای هر کس و ناکس برای زر نکنم

که وجه قوت من ز دسترنج بر باشد

ناصر بر خلاف سایر معاصرانش، به پادشاهی در مُلک سخن و قناعت، بسنده کرد و به تصریح تذکره نویسان معتبر؛ پیوسته بوی فقر از سخنانش به دل می رسد. او باکلاهی نمدی درسر، خرقه‏ای کهنه دربر وکتابی دربغل، تمام عمر سیاحت جهان ‏کردی ودر پی علایق دنیوی نگشتی. هرچند در دیوان شعر او قصاید و اشعار محدودی در مدح شاهان و حکومتیان به چشم می آید، اما بر خلاف مدایح سایر شعرا، ابیات او هیچگاه آمیخته با مبالغه و گزافه گویی‌های بی اساس نیست و روح حاکم بر آنها غالباً جنبه تعلیمی و اخلاقی دارد که همواره سلطان را به عدل و رای و دانش و حلم، تلقین می دهد.  آگاهی بیشتر روزنامه اطلاعات


آثار او در این مجموعه :