در زمانه های بعد بابر، که کابل شهر دروازۀ هند شد ـ شخصی از میرزا زاده های منسوب به خانواده الغ بیگ معروف در یکی از قلعه های چهاردهی برای همیشه مسکون گردید. او درست در همین دهبوری امروزی ( که در تـُرکی به معنی قریه گرگ است) زمین گرفت و قلعه ی آباد کرد که تا همین اواخر پا برجا بود. آخرین خلف فامیل میرزا محمد اعظم چغتایی بود که در مستوفیت کابل در زمان امیر حبیب الله خان رتبۀ (دفتری) داشت. در سال 1282 هـ ش مطابق 1904 میلادی از صلب میرزا محمد اعظم و از بطن فاطمه دختری احمد جان نام پسری بدنیا آمد که او را غلام سرور نام گذاشتند. این پسر در سن 5 ـ 6 نزد ملا سراج الدین نام و پدر میرزا و فامیلش قران و کتب سواد معمول وقت "حافظ و گلستان سعدی" را فرا گرفت و در 15 الی 20 سالگی خط میرزایی نستعلیق را به شیوۀ مرحوم میرزا محمد محسن معروف که پدرش همکار شان بود، در همان دفتر یاد گرفت. دهقان اول در وزارت مالیه امانیه میرزا شد و بعداً شامل مکتب حکام گردید. مدت کوتاهی در هزارۀ پنجشیر و استالف علاقه داری کرد که در این وقت عشق مجاز سراغش آمد و سپس به حقیقت کشیده شد. چنانکه خودش در مثنوی "سرگذشت" میگوید.
صید عقاب مجازم کردند
لقمۀ چنگل بازم کردند
هدف ناوک نازی گشتم
بسمل عشوه طرازی گشتم
بچه فرزند به دلال شدم
نوکر هندو و رمال شدم
آنقدر عشق مجازم بربود
که مرا بندۀ یک بنده نمود
آنقدر واله و حیران گشتم
که ز دل بندۀ جانان گشتم
من وفا کردم و او کرد جفا
دادند از غیب مرا مزد وفا
دور معشوق مجازی گشتم
سوختم تا که نمازی گشتم
چه مجازی که حقیقت یارش
ماه و خورشید چو خدمتگارش
رو برداشت از کتاب مزرعه دهقان به کوشش ناصر طهوری