اسیر شهرستانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۶۸: ز خوی سرکشی دل در بر امید می رقصد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز خوی سرکشی دل در بر امید می رقصد که در بزمش دل هر ذره با خورشید می رقصد شراب بی محابای عدم کیفیتی دارد که جام از جوش مستی در کف جمشید می رقصد چنان اجزای هستی در هوای او به رقص آمد که صد مطلب روایی با دل نومید می رقصد بهار می پرست آمد گل هنگامه ها رنگین خروش ابر می خواند هوای بید می رقصد نبیند چشم بد گویش چه صبح است این چه شام است این گل خورشید می خندد هلال عید می رقصد اسیر شهرستانی