هاتف اصفهانی
غزل ها
غزل شماره ۸۰: روز و شب خون جگر میخورم از درد جدایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روز و شب خون جگر می خورم از درد جدایی ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی چون به پایان نرسد محنت هجر از شب وصلم کاش از مرگ به پایان رسدم روز جدایی چارهٔ درد جدایی تویی ای مرگ چه باشد اگر از کار فرو بستهٔ من عقده گشایی هر شبم وعده دهی کایم و من در سر راهت تا سحر چشم به ره مانم و دانم که نیایی که گذارد که به خلوتگه آن شاه برآیم من که در کوچهٔ او ره ندهندم به گدایی ربط ما و تو نهان تا به کی از بیم رقیبان گو بداند همه کس ما ز توییم و تو ز مایی بستهٔ کاکل و زلف تو بود هاتف و خواهد نه از آن قید خلاصی نه ازین دام رهایی هاتف اصفهانی