کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۷۴۶: سر که بر پای تو بنهادم از آن بردارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر که بر پای تو بنهادم از آن بردارم تا بدین جرم و خطا جان به غرامت آرم بعد ازین رخ بنهم بر کف پای تو نه چشم رخ گلبرگ بخار مژه چند آزارم چون شود بیبر کت هرچه شمارند آن را بوسهائی که بر آن پای زنم نشمارم دزد در خواب برد رخت عجب چون دزدید دلم آن مه که ز عشقش همه شب بیدارم شد دو چشم تو ز نادیدن رویت بیمار به همین رنج من خسته جگر بیمارم نقش بر آب زدن گرچه نبندد صورت من بجز نقش تو بر دیده نر ننگارم تو به رخ ماه و خوری بر رخ تو چشم کمال شکرها دارم این چشم که بر خور دارم کمال الدین خجندی