کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۷۲۰: خیال چشم و ابرویت شبی در خواب میدیدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خیال چشم و ابرویت شبی در خواب میدیدم تو گونی جادوان مست در محراب میدیدم ز دست چشم و دل آندم تن غمدیده خود گهی در آتش محنت گهی در آب میدیدم را تمنای رخ و زلفت چو میکردم در آن سودا بروز روشن آن ساعت شب مهتاب میدیدم به گرد خاطر غمگین چرا گشتی می رنگین گر از جام لبت جان را دمی سیراب میدیدم چو خاک آستان تو همی آید بچشم من گشاده بر در بختم دری ز آن باب میدیدم ز هجرت سوختم راحت نمی کردم تمنائی ولی هر گونه محنت را بی اسباب میدیدم کمال خسته را هر دم به یاد لعل دربارت روان از چشمه چشمش عقیق ناب میدیدم کمال الدین خجندی