کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۶۳۲: رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفت بار من و بگذاشت مرا با دل ریش آشنا ناشده بیگانه شد از عاشق خویش نوش ناکرده هنوز از می وصلش جا می خوردم از فرفت او بر دل ریش این همه نیش قاصدی کو که بیارد خبر از آمدنش تا فرستم بر او جان و دل رفته ز پیش اگر تکبر کند و تازه به من می رسدش ارزانکه او محتشم است و من مسکین درویش آن کمان گوشه ابرو چه بلائیست زهی که برآورد مرا راست چو تیر از همه کیش جای آنست کز اندیشه دوری تو باز سر بر آرد به جنون عقل من دور اندیش جمع بود از تو پراکنده دلیهای کمال باز رفتی و پراکنده نمک بر سر ریش کمال الدین خجندی