کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۶۲۷: دارد به سجده شبها به روی بر زمینی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دارد به سجده شبها به روی بر زمینی بنگر که نور طاعت می تابد از جبینش در حسن دارد آنی از لطف هم دهانی چندانکه باز جونی آن هست و نیست اینش آن لب به آستین ها چون پاک کردی نقل و شکر شد آنجا ریزان ز آستینش از می دانی چراست همدم خال و خطش به لبها و برخاستند او را بردند عقل و دینش میکرد جان عاشق بر دلبران گرانی بگذاشتند او را بردند عقل و دینش بی تو کجا بت چین یک جا قرار گیرد گر دست و پا ببندند صورتگران چینش خون کمال گفتی ریزم به خاک این در جا در بهشت سازد گر می کشی چنینش کمال الدین خجندی