کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۶۲۳: آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنکه می خوانند مردم مردم چشم منش چشم من روشن به روی اوست گفتم روشنش بر دل عاشق ز یک یک شیوه های چشم او شیوه خوشتر نمی آید ز عاشق کشتنش آهوان را از دویدن شد جگر خون و هنوز در می یابند مکر و غمزة صید افکنش پیرهن در بر نگیرد آن بدن جز با خیال در می یابند مکر و غمزة صید افکنش زلف را گفتم ببر نشنید بر عاشق چه جرم گر رود سرها به باد از هر طرف بر گردنش دامن زلفش گرفتم وقت قتل آن غمزه گفت خونبهای خود گرفتی چون گرفتی دامنش عکس شمشیرت پس از کشتن گر افتد برکمال جان زه اول تیزتر آید به سر وقت تنش کمال الدین خجندی