کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۶۱۷: ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجلس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی به می بر افروز امشب چراغ مجلس خلوت بساز خالی از زاهد موسوس زاهد ز دیده تر منبر نشین و خشکی پیوسته هر دو با هم گویند رطب و با بس بار رهست دفتر دستار نیز بر سر ما را سبق شد اینها از مفتی و مدرس تا خشک و تر نسوزی منشین به دلفروزان پروانه سوخت آنگه با شمع شد مجالس تا خولیای وصلش افتاده در سر ما همچون خیال گنج است اندر دماغ مفلس زلفی چو شست داری باری بگیر عقدش تا دل بری به انگشت از دست صد مهندس چون گوش خود دهانت کردی کمال پر در این گفته گر شنیدی سلطان ابوالفوارس کمال الدین خجندی