کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۱۴: دوش چشمم ز فراق تو به خون تر میشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش چشمم ز فراق تو به خون تر میشد آه من بی مه رویت به فلک بر میشد اشک می آمد و میشست ز پیش نظرم هرچه جز نقش تو در دیده مصور میشد مه بکوی تو شب چارده خود بینه می گشت چو به آئینه روی تو برابر میشد هر کجا زان آب شیرین سخنی می گفتند سخن قند نگفتم که مکرر می شد قدر وصل تو دل امروز نکو می دانست اگر آن دولتش این بار میسر می شد هر نسیمی که شب از زلف تو در مجلس ما می گذشت از دم او شمع معنبر میشد آنکه وقتی نگران بود بر آن روی کمال گر همی دید کنونش نگرانتر می شد صفت عارض چون آب تو در دفتر خویش بیشتر زآن ننوشتم که ورق تر میشد کمال الدین خجندی