کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۰۲: دل در طلیت روی به صحرای غم آورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل در طلیت روی به صحرای غم آورد جان بیدهنت رخت بکوی عدم آورد ما را هوس زلف تو در کوی نو انداخت حاجی ز پی حلقه قدم در حرم آورد محروم مران از در خویشم که گدا را امید عطا بر در اهل کرم آورد روزی که بسر وقت من آنی همه گویند شاهیست که در کوی گدائی قدم آورد فریاد من از غمزه شوخ تو که در دهر آئین جفا کاری و رسم ستم آورد باد این سر سودا زده خاک ره آن باد کز کوی نو جان در تن ما دم بدم آورد نقش دل و دین شست کمال از ورق جان تا وصف خط و خال بتان در قلم آورد کمال الدین خجندی