کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۴۰۱: دل چو در زلف تو پیچید روانش بستند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل چو در زلف تو پیچید روانش بستند خواب در چشم پر آب نگرانش بستند هر کجا بود در آفاق دل شیدانی کارسن زلف تو در گردن جانش بستند نیشکر تا که کند خدمت قند لب تو چون سر از خاک بر آورد میانش بستند خواست سوسن که کند وصف قد سرو سهی پیش بالای بلند تو زبانش بستند تیر مژگان تو هرگاه که بنشست بدل مرهمی بود که بر ریش غمانش بستند نکته ای خواست بگوید ز میان تو کمال با تبسم ز لبت راه گمانش بستند کمال الدین خجندی