کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۸۵: چه کم شود ز تو ای مه که برمنت گذر افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه کم شود ز تو ای مه که برمنت گذر افتد که با بروزنم از رویت آفتاب در افتد شبی که بر سر کویت کنیم اشک فشانی نظاره کن که ثریا به منزل قمر افتد دلم حدیث میانت بی شنید و هنوزش نه ممکن است به این نکته دقیق در افتد بدل بگوی که رحمی بکن به حال ضعیفان وگر نه سنگ بدگان آبگینه گر افتد تو تیغ بر کش و ناوک بدست غمزه رها کن که این خدنگ ازو بر نشانه کارگر افتد من از لیت نتوانم که جانه برم به سلامت بمیرد آخر کار آن مگس که در شکر افتد همه خیال تو بندد کمال خسته به محمل چو سوی منزل خاکش عزیمت سفر افتد کمال الدین خجندی