کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۸: جان را به غیر وصلت خوشدل نمی توان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان را به غیر وصلت خوشدل نمی توان کرد وز دل نشان مهر زابل نمی توان کرد در دل بگشت ما را زینسان قضای مبرم آری فضای مبرم باطل نمی توان کرد بر گیر بند و زنجیر از دست و پای مجنون کورا به هیچ بنده عاقل نمی توان کرد بسیار سعی کردم کاری نشد میسر بدبخت را بکوشش مقبل نمی توان کرد خاک درت ببوسم چون باد باز گردم کآنجا ز بی غوغا منزل نمی توان کرد خاک در تو بارب کان خود چه کیمیائیست کانرا به هیچ وجهی حاصل نمی توان کرد گفتی کمال پیدل صبر است چاره تو ای جان من صبوری بیدل نمی توان کرد کمال الدین خجندی