کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۵۷: پیش از آندم که می و میکده در عالم بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیش از آندم که می و میکده در عالم بود جان من با لب خندان قدح همدم بود بوی خون کز دهنم میدمد امروزی نیست زانکه این رایحه در آب و گل آدم بود لب جانبخش تو در خنده مرا دل میداد ورنه جان و دل از آن زلف سیه درهم بود گلی شرم رخت آن روز همی کرد عرق که به پیراهن صحرای جهان شبنم بود عقل مدهوش من آندم به خرابات ازل گاهی از لعل تو دلتنگ و گهی خرم بود هر جراحت که همی کرد غمت بر دل ریش زخم شمشیر جفاهای تواش مرهم بود زاهد خام چه داند که چه می گفت کمال کو، نه در پرده دلسوختگان محرم بود کمال الدین خجندی