کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۲۹: باز عید آمد و لبها ز طرب خندان شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز عید آمد و لبها ز طرب خندان شد شادی عید پدیدار تو صد چندان شد ماه در عید نپوشدرخ و باشد پیدا پرده برگیر که دیگر نتوان پنهان شد ابرویت داد به مردم ز مه عید نشان همه را چشم به نظاره او حیران شد هر که دیدت چو مه عید شب از گوشه بام مست چون چشم تو در خانه خود غلطان شد پسته هر عید گران بودی و بادام بقدر از لب و چشم تو این عید همه ارزان شد عادت این است که در عید نخستین بکشذ غمزه را از چه به نا کشتن ما فرمان شد صبر تا عید دگر چون نتوانست کمال کرد عید دگر و بر در او قربان شد کمال الدین خجندی