کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۲: آنکه هرگز سوی من چشم رضائی نگشاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنکه هرگز سوی من چشم رضائی نگشاد یارب از چشم بد خلق گزندش مرساد مرحبانی طعم بود ازو در همه عمر سعی بسیار نمودم ولی دست نداد سالها رفت که خالی نیم از یاد کسی که نباید همه عمرش ز من دلشده باد آید آن روز که خواهد لب شیرین ای دل عذر آن داغ که بر سینه فرهاد نهاد من ز دست غم او گر چه فتادم از پای هیچ کاری به جهان خوشتر ازینم نفتاد دل هلال تن خود خواست غمش آمد و گفت مخور این غم که منت زود رسانم بمراد دوش میگفت فراق رخ جانان به کمال که هنوزت رمقی هست ز جان شرمت باد کمال الدین خجندی