کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۲۸۰: هزار شکر که آن چشم پر خمارم کشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هزار شکر که آن چشم پر خمارم کشت وگرنه حسرت آن خواست زار زارم کشت پر واجب است به هر گشتن توأم شکری هزار شکر که چشمت هزار بارم کشت دعای زندگیم گو مکن کس از یاران بس است زندگی من همین که بارم کشت شب فراق بشارت بکشتنم دادی چه منت است ز نو کآن شب انتظار کشت گرم تو دل ندهی چون رهم ز دست رقیب که جز به سنگ من آن مار را ندارم کشت ز پیچ و تاب چو دامی که صید را بکشد درون هر گره آن زلف ثا بدارم کشت نرفت آب خوشی بی لبش به حلق کمال مگر دمی که به شمشیر آبدارم کشت کمال الدین خجندی