کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۸۹: اینچنین صورت مطبوع ز جان نتوان ساخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اینچنین صورت مطبوع ز جان نتوان ساخت سخن ساخته شیرین تر از این نتوان ساخت آن دو ابروی مقوس دو کمانند بلند که قلم را زنی قند زبان نتوان ساخت گفتم آن غمزة شوخ از چه ز ابروست فرو ورنه صد سال به فکر این سخنان نتوان ساخت بت تو نیست او را دهن اما سختی ساخته اند گر توان ساخت چو قد تو روان نتوان ساخت حیفم آید به قلم نام لبت برد دریغ که به صد قرن از آن طرفه کمان نتوان ساخت در سخن لطف الهی به تو باراست کمال گفت بالاتر از استاد دکان نتوان ساخت ان ساختن و ساختن از سنگ دلش سخت تر از دل بی رحم بتان نتوان ساخت کمال الدین خجندی