مجد همگر
غزل ها
شمارهٔ ۹۷: ترا سزد که کنی دعوی جهانداری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترا سزد که کنی دعوی جهانداری که در جهان دلم ملک جاودان داری جهان دل به تو بخشم کنون که نوبت تست بزن بزن صنما نوبت جهان داری اگر تو غاشیه بر دوش مه نهی بکشد که کره فلک امروز زیر ران داری اگر رکاب تو بر آسمان رسد چه عجب که شهسوار فلک نیز همعنان داری درآوری به دهن آب عقد پروین را بدان دو رسته دندان که در دهان داری معین است که دارد لب تو طعم عسل که زخم نشتر زنبور در زبان داری کمان ابروی تو بر زه است و می ترسم که تیر غمزه در آنجا به قصد جان داری مگر به خون من امروز تشنه ای ورنه برای قصد که این تیر در کمان داری منم که سر ز تحسر بر آستان دارم توئی که سر ز تکبر برآسمان داری سری چو سرو بجنبان بتا به جان و سرت اگر سر من رنجور ناتوان داری مدار رنجه قدم را نظر در آینه کن گر آرزوی تماشای گلستان داری چو سرو برطرف چشم من نشین و ببین اگر هوای لب چشمه روان داری مجد همگر