جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۴۸: چو حال زار من خسته دل تو می دانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو حال زار من خسته دل تو می دانی به شرح حال چه حاجت که در دل و جانی به سرّ سینه مردان که از میانه جمع به لطف خویش برون بر تو این پریشانی بگیر دامن اخلاص و نیک مخلص باش دلا خلاص نیابی یقین به پیشانی چو آب روی من خسته برده ای تا کی بر آتش غم عشقم چو دود بنشانی به اوّل ار نکنی فکر عاقبت ای دل به آخرت نبود هیچ جز پشیمانی چو من ز روی ارادت تو را ثنا خوانم مرا چرا تو به خواری ز پیش می رانی ز دامن تو ندارم به تیغ دست امید که گر به قهر برانی به لطف وا خوانی گرم به قهر برانی ز درگهت نروم کجا رود ز در لطف بنده جانی مراد دل همه در کام نامرادی دان که در جهان همه حالی تو نیک می دانی جهان ملک خاتون