جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۱۹: دلا تو با من مسکین چرا نمی سازی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلا تو با من مسکین چرا نمی سازی مگر به خون من مستمند می نازی ایا نسیم صبا گر به دوست برگذری سلام من برسانی که محرم رازی بگو چه کم شود ای ماه مهربان نفسی اگر تو با من آشفته حال در سازی تو آفتابی و من ذرّه ای ز خاک درت چه باشد ار به سر خاک سایه اندازی من از کجا و هوای وصال تو ز کجا که من کبوتر پر بسته ام تو شهبازی به سرو گوی که پیش قدش ز پا بنشین تو پیش قامت او می کنی سرافرازی به گل بگو که چه بی شرم و شوخ چشمی تو که در برابر رویش به حسن می نازی منم که دامن وصلت ز چنگ نگذارم گرم چو دف بزنی ور چو چنگ بنوازی نهان کنم غم عشقت ولی چه سود که کرد میان خلق جهان آب دیده غمّازی تو پادشاه جهانی ز دست رفت جهان روا بود که به حال جهان نپردازی؟ جهان ملک خاتون