جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۹۳: دلم ببردی و دانم که قصد جان داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم ببردی و دانم که قصد جان داری سر بریدن پیوند دوستان داری نه شرط صحبت و آیین دوستان دانی نه رسم و عادت یاران مهربان داری به خاطرت نگذشت ای طبیب مشتاقان که خسته ای چو من زار ناتوان داری تو را کجا ز من مستمند یاد آید که صد هزار چو من بنده در جهان داری چرا تو با همه دلجویی و سبک رویی همیشه با من دلخسته سرگران داری به لب رسید مرا جان ز هجر او ای دل تو تا به چند غم عشق را نهان داری جهان به عید وصالت امیدها دارد مباش غافل از اندیشه جهانداری جهان ملک خاتون