جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۸۸: دلم ز دست ببردی و جان به سر باری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم ز دست ببردی و جان به سر باری بگو که با من بیچاره خود چه سر داری نه کامم از لب لعلت روا کنی شبکی نه یک زمان غمم از دل به لطف برداری دلم ز دست ببردی مرا امان ندهی ستمگرا نه چنین است رسم دلداری به ریش ما ننهادی تو مرهمی از وصل به تیغ هجر بکشتی مرا بدین زاری تویی که یاد من خسته سالها نکنی منم که با تو قرینم به خواب و بیداری هزار بی دل همچون منت به عالم هست چه باشد ار من بیچاره را نگه داری به غور حال جهان کی رسی چو رفت از دست عزیز من تو نداری سر جهانداری جهان ملک خاتون