جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۴۳: به باغ شد دل من صبحدم به گل چیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به باغ شد دل من صبحدم به گل چیدن مراد من بود از گل جمال او دیدن گرفته دست نگاری به دست در بستان به ذوق در چمن و لاله زار گردیدن چه خوش بود سر زلفین پیچ در پیچش به گاه بوسه ربودن به دست پیچیدن ز سرو قامت رعنای او به وقت کنار هزار درد توان از میان او چیدن چو نرگس ارچه شد آزاد قامتش چه خوشست بنفشه وار مرا خاک پاش بوشیدن دو چشم مست تو بر حال من نمی بخشد اگرچه سهل بود پیش مست بخشیدن ز ابر رحمت حق گرچه گریه خوش باشد خوشست نیز چو گل ز آفتاب خندیدن ز شاه مات جفایش عناست بر دل من نماند چاره ی ما غیر عرصه برچیدن سخن زیاده مگوی ای جهان که حیف بود گهر به دست خرد دادن و نسنجیدن جهان ملک خاتون