جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۱۶: به خدایی که جز او نیست خداوند جهان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به خدایی که جز او نیست خداوند جهان که مرا عشق تو شد در همه دم همدم جان هر سحر بهر وصالت به دعا می گویم که الهی تو مرا زود به مقصود رسان همدمی نیست بجز غصّه مرا روز فراق چاره ای نیست بجز ناله و زاری و فغان بار دیگر ز خدا دولت وصلت خواهم می دهم جان به امید ار دهدم عمر امان چون روانم قد او بود روان شد ز برم جان پژمرده روان شد ز پی سرور روان کی رسد کام از آن لب به دل خسته ی من که رسانید فراق تو مرا جان به لبان به وصالت که دمی با من بی دل بنشین بیش ازینم به سر آتش هجران منشان قوّت جان منی دور مباش از بر من نور چشمی مشو از دیده غمدیده نهان گرچه یادم بشد از یاد تو ای یار عزیز یکدم از یاد تو غافل نبود جان جهان جهان ملک خاتون