جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۴۹: تا به کی دل را ز درد عشق تو پر خون کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا به کی دل را ز درد عشق تو پر خون کنم دیده نم دیده را در هجر تو جیحون کنم هر شب از دست فراقت چند بار از راه چشم زعفرانی رنگ رخسارم ز خون گلگون کنم چون الف بودم قدی داری روا ای بیوفا کان الف را هر دم از درد فراقت نون کنم گفته بودی در غمم چونی چه گویم درد دل بی رخت ای نور دیده زندگانی چون کنم درد عشقم همچو افسانه ست نزد خاطرت در نمی گیرد اگر خود صد هزار افسون کنم دیده ام بر من حسد دارد نگر تا چاره چیست گر مفر باشد ز راه غیرتش بیرون کنم ناله گاه از درد دوری می کنم بیچاره وار گاه از جور و جفای گردی گردون کنم گرچه درویشم ولی از کیمیای وصل تو گر بیابم خویشتن را در شبی قارون کنم هم امیدم هست روزی در جهان کز وصل من خاک در چشم حسودان خسیس دون کنم جهان ملک خاتون