جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۳۱: از دست غم عشق تو فریاد کنانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از دست غم عشق تو فریاد کنانم بودم ز شب هجر تو نالان و چنانم گر زآنکه نه آنی که بدی با من مسکین باری من بیچاره به عشق تو همانم دل بردی و دلداری ما نیک نکردی بالله که مرا با تو نه این بود گمانم تا چند کنی جور بدین خسته دل ما از چرخ چهارم بگذشتست فغانم رحمی بکن آخر به من خسته کزین بیش ای دوست جفا از تو کشیدن نتوانم گر نیست به دل مهر منت نیست نزاعی بازآی که بر وصل تو مشتاق ز جانم چون سوسن آزاد به سرسبزی قدّت در مدح و ثنای تو همه بسته زبانم سودست مرا عشق و زیانست مرا جان افتاد به عشق تو بسی سود و زیانم تا ظن نبری کز تو مرا هست صبوری من زنده به بوی غم عشقت به جهانم جهان ملک خاتون