جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۹۸۶: بیا جانا که جانت را بمیرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا جانا که جانت را بمیرم وگر میرم به جان منّت پذیرم اگر بر خاکم افتد سایه تو برآرم دست و دامانت بگیرم دل از هجران به جان آمد که از جان گزیرم هست و از تو ناگزیرم خلاص من مجویید ای رفیقان که من در قید مهر او اسیرم نظر گفتند داری با فقیران من مسکین شیدا هم فقیرم نمی آید به کویت ناله من که گوش چرخ کر گشت از نفیرم اگر یک شب در آغوش من آیی بمیرم پیشت و هرگز نمیرم به مردی پای دارم چون نشانه وگر خواهد زدن هردم به تیرم همی ترسم جهان بر من سرآید به درد هجر و در حسرت بمیرم جهان ملک خاتون