جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۹۵۴: من امشب با سر زلفش سر و کاری عجب دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من امشب با سر زلفش سر و کاری عجب دارم اگر دستم بود بر وی ز شستش دست نگذارم توی فارغ نمی دانم ز حال من چرا باری من بیچاره در هجران ز دیده خون دل بارم چو صد بارم بیازردی به تیغ هجر خون خواری چه باشد گر به وصل خویش بنوازی تو یک بارم مرا صد بار بر دل هست از این ایام نافرجام تواش ای نازنین بر دل منه هجران به سر بارم چو من هستم ز جان و دل طلبکار وصال تو ز وصل خویشتن جانا چنین محروم مگذارم گرم آتش بود در دل زلال وصل را جویم ورم در دیده آب آید خیال دوست پندارم اگر در درد وی نالم نیابم هیچ درمانی وگر در غم به جان آیم نباشد هیچ غمخوارم صدم خون ار به رو آید نپرسد هیچکس حالم بدین زاریست حال من بدین زاریست بازارم ز کار و بارم ار پرسی مرا کارست خون خوردن ز غم بار جهان بر دل زهی کار و زهی بارم منم بیمار هجرانت طبیب من تویی جانا چرا آخر نمی سازی ز وصل خویش تیمارم ز بستان وصال تو به هرکس می رسد بویی نمی دانم چرا آمد نصیب از گل همه خارم چنان آمد به جانم دل از این دوران بی حاصل که از هر دو جهان باری به جان تو که بیزارم جهان ملک خاتون