جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۹۴۸: به جان رسید مرا جان نازنین از غم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به جان رسید مرا جان نازنین از غم بگو چه چاره کنم در فراق آن همدم دلم ز تیغ جفای تو نیک مجروحست سزد اگر به وفایی بر او نهی مرهم به جان تو که مرا دایم از پریشانی دلیست همچو سر زلف دلبران درهم مرا تو جانی و تن بی تو چون تواند بود چو کرده اند ز روز الست خو با هم نه این گناه من خسته کرده ام به جهان که او نهاد هوا در حوا و آدم هم رقیب بیهوده گو از جهان چه می خواهد صداع خاطر ما از چه می دهی هر دم تو درد عشق ندانی و نیک معذوری برو که نیست به دست تو داروی دردم به بوستان چو قدش دید دل ز جان می گفت مباد سایه ی لطف تو از سر ما کم جهان ملک خاتون