جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۹۴۶: از سر سوز جگر بر در آن یار شدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از سر سوز جگر بر در آن یار شدم با دلی پر ز غم و دیده ی خونبار شدم گفتم از روی ترحّم جگر ریش مرا مرهمی نه که به کام دل اغیار شدم سالها خون جگر خوردم و از دست غمش هم اسیر ستم دشمن خوانخوار شدم ای ملامتگر ازین بیش میازار مرا که من از دوست جدا از سر نار چار شدم گفتم از غصّه ی دلدار بپردازم دل باز فریادکنان بر در دلدار شدم ترک اندیشه ی بیهوده نکردی ای دل عاقبت تا به بلای تو گرفتار شدم دوش در خواب شدم دولت وصلش دیدم وز خیالش اثری نیست چو بیدار شدم تنم از تنگی دل خسته چنان شد حّقا که من از جان و جهان یکسره بیزار شدم جهان ملک خاتون