جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۸۹۰: تا چند حال ما را آشفته داری ای دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا چند حال ما را آشفته داری ای دل از زلف خوبرویان در بند و در سلاسل تا چند باشم از غم شوریده حال و بی دل تا چند باشی ای جان از حال بنده غافل دل را ز دست دادم بی فکر الله الله افتد به کاردانان این کارهای مشکل دندان ز کام لعلش برکن دلا که ما نیز بسیار کرده بودیم اندیشه های باطل ملک دلم خرابست از جور دور هجران از وصل چاره ای کن ای پادشاه عاقل بی قدّ دلفریبت در بوستان شادی هرگز نشد دل من بر قد سرو مایل ای دیده چون تواند غیر از رخ تو دیدن هرکس که دیده باشد آن شکل و آن شمایل شمشاد خوش خرامت تا دیده ام ز دیده چون سرو بوستانی پایم بماند در گل دل رفت و جان برآمد از غصّه جهانم تن درهم به خواری چون چاره نیست با دل جهان ملک خاتون