جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۸۷۴: به تلخی شب هجران و بامداد وصال
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به تلخی شب هجران و بامداد وصال به هر دو نرگس جادوی دوست و آن خط و خال بدان دو زلف پرآشوب فتنه انگیزش بدان دو ابروی پیوسته اش به شکل هلال به آتش رخ چون لاله رنگ دلبر من بدان دهان گهربار او چو آب زلال که در فراق تو جانا جهان نمی بینم مرا ز جان و جهان بی رخ تو هست ملال دل تو شاد ز ایام باد در همه دم معین و یار تو بادا خدای در همه حال شبی به وصل نوازم که شد مرا دامن ز خون دیده هجران کشیده مالامال که گفت بر تو که با خستگان جفا می کن که کرد خون دل خلق شهر بر تو حلال رسیده حال من بی نوا به غایت شوق گذشته حسن دلاویز تو به اوج کمال دلا ز دست حریفان خود چو نی مخروش چو دف مباش دو روی و چو چنگ هیچ منال جهان ملک خاتون