جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۸۵۰: دغدغه ی وصل تو چون برود از دماغ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دغدغه ی وصل تو چون برود از دماغ کیست که از عشق تو بر دل او نیست داغ داغ غم عشق تو بر همه دلها بود لیک مزاج تو را هست ز عالم فراغ گل چو رخت کی شکفت در چمن و گلستان سرو چو قدت نرست در همه بستان و باغ باغ جهان بی توأم هست چو زندان ولی با رخ گلرنگ تو فارغم از باغ و راغ مهر رخت دلبرا هیچ تو دانی که چیست در تن من چون روان چشم مرا چون چراغ نکهت زلفت فرست سوی من از صبحدم تا که بیاسایدم از سر زلفت دماغ دلبر دلخواه را این دو جهت عالیست روی وفا در زوال حسن گرفته بلاغ گل بشد از بوستان خار جفا بردمید داد کنون بوستان شحنگی خود به زاغ بلبل و کبک و تذرو از در بستان برفت بین که جهان چون گرفت قمری و زاغ و کلاغ جهان ملک خاتون