جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۸۳۸: گر شبی سوی من خسته دل افتد رایش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر شبی سوی من خسته دل افتد رایش چه تفاوت کند از رای جهان آرایش گر عنانی ز عنایت سوی ما گرداند جان فشانیم به جای سرو زر در پایش گر خرامد قد چون سرو روانت در باغ هیچ شک نیست که در دیده ی ما شد جایش آنکه شب تا به سحر در غم تو بخروشد فارغی ای صنم از دیده ی خون پالایش فارغ از جنّت فردوس بود خاطر او که شبی بر سر کوی تو بود مأوایش خلق گویند برو ترک غمش گو چکنم نیست در زیر کبودی فلک همتایش آنکه روزی ز سر زلف تو بویی بشنید نبود در دو جهان با دگری پروایش دل خلقی به جهان خون شده از قامت او این بلا بین که دلم می کشد از بالایش گفتمش خاک رهم ز آتش دل آبم ده گفت وصلم همه بادست تو می پیمایش جهان ملک خاتون