جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۸۲۲: چند ز دیده خون دل بر رخ جان چکانمش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند ز دیده خون دل بر رخ جان چکانمش چند فغان ز عشق تو تا به فلک رسانمش آتش اشتیاق تو شعله زند درون جان هردم از آب دیدگان باز فرونشانمش ای تو چو سرو جان ما در چمن جهان خرام تا سر و جان به پای تو همچو درم فشانمش راست بگو که چون قلم در صفت جمال تو مردم دیده در جهان چند به سر دوانمش دل بستد ز دست ما برد به پای غم فکند هم به توأم امید آن هست که واستانمش قدر وصال دوستان چون نشناختم چه سود گر پس ازین شبی دگر یابم قدر دانمش بو که شبی به دست من دامن وصلش اوفتد تاز غم جهان مگر یکسره وارهانمش توسن عشق دوست را زین مراد کرده ام عرصه وصل عرض کن تا به میان چمانمش گر ندهد درین جهان کام من رمیده دل روز جزا در آن جهان دست منست و دامنش جهان ملک خاتون