جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۷۷۹: هست چون زلف بتانم هوس عمر دراز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هست چون زلف بتانم هوس عمر دراز تا دمی درد دل خویش بگویم به تو باز سر به گوش تو نهم حال جهان عرضه دهم تا نظر بر من بیچاره کنی از سر ناز سرّ عشق تو نخواهم که بگویم با کس خاصه با باد صبا کاو نبود محرم راز دور وصل تو چو عمرست شتابان چه کنم چند نالم ز غم عشق تو شبهای دراز چند پیش رخ مه پیکر تو جان جهان همچو شمعی بود از هجر تو در سوز و گداز چند گویم به لب آمد ز غمم جان عزیز چند گویی به من خسته که با درد بساز دل بیچاره ی من با غم عشقت چه کند چون کبوتر نتواند که کند حمله به باز مرغ جان من مسکین به هواداری تو آن تواند که کند بر سر کویت پرواز وا پس آ جان گرامی به تنم تا گویند عمر بگذشت ولی جان به جهان آمد باز جهان ملک خاتون