جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۷۱۸: دل به درد آمد و از دوست به درمان نرسید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل به درد آمد و از دوست به درمان نرسید عهد بشکست دلارام و به پیمان نرسید جان رسیدم به لب ای نور دو چشمم دانی عمر بگذشت و شب هجر به پایان نرسید گشته پامال فراق رخ یارم چه کنم قصه ی غصه ی موری به سلیمان نرسید من بعید از رخ تو گشتم و در عید رخت چه توان کرد که این لاشه به قربان نرسید دل پردرد ضعیفم به تمنای رخت جان بداد از غم و یک لحظه به جانان نرسید ناله ها در شب دیجور زنم در غم او شمع جمعم ز چه رو سوی گلستان نرسید من جهان و دل و جان در سر کارش کردم دولت وصل تو جانا به من آسان نرسید جهان ملک خاتون