جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۶۸۷: نسیم صبح مگر از دیار ما آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نسیم صبح مگر از دیار ما آید که بوی نکهت زلف نگار ما آید خبر ز دوست چه داری بگو نسیم صبا مگر قرار دل بی قرار ما آید به زیر خاک بساطش چو خاک پست شدم که خاک مقدم او افتخار ما آید عجب ز بخت من و طالع ضعیف منست اگر به روز غمت بخت یار ما آید کناره کرد ز ما بخت مدّتی چه شود اگر ز روی صفا در کنار ما آید گر آید او سوی دلخستگان خود روزی فتوح روز و شب روزگار ما آید ز کار شد دل و دستم نگار من نگرفت کدام روز نگارم به کار ما آید میان معرکه او کسی نیارد شد دمی که آن بت چابک سوار ما آید میان حلقه عشّاق رفتم و گفتم جهان چرا چه سبب در شمار ما آید ز جور خار میازار دل که هم روزی ز خار گل دمد و نوبهار ما آید جهان ملک خاتون