جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۶۷۸: از حال من نگار مرا گر خبر شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از حال من نگار مرا گر خبر شود چون زلف خاطرش همه در یکدگر شود از آه دل بجز لب خشکم چه حاصلست از خون دیده دامن من گرچه تر شود هرگز گمان مبر که خیال رخت دمی از دیده دور گردد و از دل بدر شود بیچاره دل گناه ندارد ولی چه سود دانم یقین که در سر کار نظر شود ای دیده تا به چند بریزی تو خون من کز دیده حال زار دلم زارتر شود پیک نظر فرست مگر تا ببیندش ورنه غذای روح ز خون جگر شود دل گفت با دو دیده که مردم گواه من کان دیده را ببیند و حالش بتر شود ای دل صبور باش به هجران و دم مزن نومید هم مباش چه دانی مگر شود جهان ملک خاتون