جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۶۷۶: امید بود که یار از سر وفا نرود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امید بود که یار از سر وفا نرود به جان خسته دلان بیش ازین جفا نرود اگرچه لعل لبت خون ما نهان می ریخت ز چشم مست تو باید که بر ملا نرود دلم برفت به یغمای آن دو چشم و دو زلف چو مست و کافر و بی دین بود چرا نرود چنین که زلف تو بر روی چون مه آشفتست نسیم مشک تتاری بگو کجا نرود گمان نبود دلم کاو وفا کند با من عزیز من نظر دوستان خطا نرود سلام من که رساند بدان نگار شبی چو در حریم وصالش بجز صبا نرود صبا زمین ادب را ببوس و خدمت کن بجز دعات بگو بر زبان ما نرود مریض عشق تو شد در جهان دلم باری یقین طبیب دل من که بی دوا نرود اگر به لطف نوازی دل حزین مرا گدا ز درگه لطف تو پادشا نرود جهان ملک خاتون