جهان ملک خاتون
غزل ها
شمارهٔ ۶۷۴: گمان مبر که دلم از سر وفا برود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گمان مبر که دلم از سر وفا برود وگر ز دوست به این خسته دل جفا برود بجز صبا ره رفتن به کوی دوست که راست مگر برای دل خسته ام صبا برود زمین ببوسد و از من بگویدش جانا روا مدار که چندین جفا به ما برود مریض عشق توأم چون طبیب درد منی چرا ز پیش تو رنجور بی دوا برود ز حد گذشت جفا بر من ضعیف حزین به دور حسن تو بر ما جفا چرا برود به جان دوست که جانم برای دوست نکوست دگر چه روز بود کان به مرحبا برود به هر مقام که آنجا زکات حسن دهند بهر طریق که باشد دوان گدا برود چو بنده ی قد سروت شدم ز جان مپسند که از جفات به آزادگان خطا برود بگو که ترک خطایی چشمت ای دلبر به چین زلف زند و ز ره خطا برود اگر تو روی نمایی به بی دلان جهان ببین که بر سر بیچارگان چه ها برود جهان ملک خاتون